مثل همهی آدمها سمیهسادات نوری تاریخ بشر روزهای پرفراز و نشیبی داشته است. بعضی روزها و لحظههای آن مایهی افتخار و بعضی دیگر لکههای تاریک و سیاه هستند. یکی از این سیاهیها دوران بردهداری است. امروز به اسیری و بیگاری گرفتن انسانی دیگر فقط به خاطر رنگ پوستش دور از باور است، اما عجیب اینکه چنین عملی تا چیزی نزدیک به صد و پنجاه سال پیش در آمریکا قانونی و معمول بوده است. هرچند که اولین بندهای قانونیِ لغو بردهداری در 62 در آمریکا امضا شد اما به
اشتراک گذاری در تلگرام
خاموشی رؤیا نگار قلندر همه چیز از یک رؤیای ساده شروع میشود؛ رؤیایی که به واقعیت گره خورده، جایی که درست نمیدانی اگر فریاد بزنی و در رؤیایت دیگرانی را که در واقعیت میشناسی از نتیجهی کارشان آگاه کنی، تأثیری بر دنیای واقع میگذارد یا نه. داستان مسئولیتها در رؤیاها آغاز میشوند» داستان همین تردید است. راوی داستان به دیدن فیلمی نشسته که در آن زن و مردی عاشق در آغاز زندگی مشترکند. اما مسئولیت راوی زمانی آغاز میشود که میفهمیم این زن و مرد، پدر و مادر راوی
اشتراک گذاری در تلگرام
تنهایان مغروق نگار قلندر مردی بینامونشان به موجودی غریب و ناآشنا تبدیل شده. آکسولُتل» داستان مسیر این مسخشدگی است. در ابتدای داستان راوی اعلام میکند که حالا یک آکسولتل است و با این جمله دو پرسش مهم را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. آکسولتل چیست و راوی چطور به آن تبدیل شده است؟ نویسنده مسیر پیشرفت داستان را به خوبی طراحی کرده است. او پس از ایجاد تصویری ناملموس در بند اول داستان و برانگیختن حس کنجکاوی خواننده، در ادامه داستان را با تصاویری آشنا و معمول از
اشتراک گذاری در تلگرام
در هزارتوی بیهودگی نگار قلندر داستان سرتیپ» با این جمله آغاز میشود: مدت زیادی است که با دشمن در جنگیم»؛ جملهای که عمری بهاندازهی تاریخ دارد و آن را هزاران بار، هزاران انسان به زبان آوردهاند. جنگ در هرجای زمین مفهومی آشناست و تداعیکنندهی تصاویری ملموس، دوستنداشتنی و تمامنشدنی. آیزاک رُزنفلد داستان سرتیپ» را در فضای جنگی ساخته که نه نامی دارد، نه تاریخی و میتواند متعلق به هر زمان و مکانی باشد؛ همانطورکه سرتیپ، راوی اولشخص داستان،
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت